جردن- عاطفی غربی- ساختمان کیمیا

پاییز است
فصل برگریزان و خشکی باغ همسایه
باد و باران سوگوار
فصل رفتن ها و نماندن ها
فصل خرابی شهر در همین سالها
فصل تردید و تشویش و اضطراب
فصل بیدار بودن های تا ۶ صبح
فصل سرد قبرهای سفید و دست های خالی
پاییز است
فصل شنیدن خبر رفتن ما در همین نزدیکی ها
فصل تمام نشدن کار های نیمه کاره
فصل تکرار همین هایی که گفتیم
پاییز است…

× چطوری می‌تونم بهتون کمک کنم؟